امام جمعه فیروزآباد:تبدیل عین الاسد بهعین الاجسد اقتدارایران است/سردار سلیمانی خو را رباز ولایت می دانست
تاریخ انتشار: ۲۰ بهمن ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۸۳۰۱۰۳
امامجمعه کامفیروز گفت: با حضور مردم همیشه در صحنه توانستیم چهل و یکمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی را جشن گرفته و به دشمنان ایران اسلامی اعلام نفرت کنیم.
به گزارش خبرگزاری فارس از شهر کامفیروز، حجتالاسلام محمد تقی زاده در آیین چهل و یکمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و اربعین سپهبد شهید سردار قاسم سلیمانی که در مصلی نماز جمعه این شهر برگزار شد، اظهار داشت: ما به تمامی قلدورمعابهایی که دلارهای نفتی گاوهای شیرده منطقه را در اختیار گرفتهاند اعلام می کنیم حالا نظارهگرباشند که مردم ایران اسلامی چهل و یکمین سالگی انقلاب اسلامی را جشن گرفتهاند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی گفت: ابلهانی که دراتاق فرماندهی برایان هوک و با کمکهای بن زائد، بن سلمان، جان بولتون و نیز بنیامین نتانیاهو اعلام می کردند تابستان داغ 97 در انتظار ایران است حالا نظاره گر باشند که نه تنها به اهداف شوم خود نرسیدند بلکه ادعای شان مبنی بر اینکه مردم ایران جشن چهل و یکمین سالگرد انقلاب را برگزار نخواهند کرد، نقش بر آب شد.
حجت الاسلام تقی زاده تصریح کرد: انقلاب اسلامی بهعنوان نهال تازه غرس شده با رهبریهای مقام معظم رهبری استوارتر، قدرتمندتر و باعزتی بیشتر در عرصههای نظامی، فناوری، تکنولوژی، نانو در برابر توطئههای دشمنان داخلی و خارجی ایستاده است.
وی بیان داشت: نشاندن آرکیو 170 از آسمان به زمین، تشر زدن به آبراهام لیکن، به اسارت گرفتن سربازان مزدور آمریکایی، تبدیل عین الاسد بهعین الاجسد نشان از اقتدارایران و از افتخارات دیگر جمهوری اسلامی است.
امامجمعه کامفیروز با اشاره به رشادتهای سرباز رشید اسلام، سپهبد شهید سردار قاسم سلیمانی افزود: ژورنالیستهای اروپایی و آمریکایی سردار دلها شهید قاسم سلیمانی را ژنرال بینالمللی مینامیدند، در صورتی که شهید سلیمانی خود را سرباز ولایت میدانست.
وی با اشاره به اینکه در بهار آزادی، جای سپهبد شهید سردار قاسم سلیمانی خالی است، افزود: به تعبیر اهلقلم شهید مرتضی آوینی پندار ما این است که شهدا ماندند و در این راستا زمانه و دنیای مافیها ما را با خود بردهاند.
حجتالاسلام تقی زاده بیان داشت: به فرموده امام مسلمین؛ اگر ایران همیشه سرافراز در قله است به دلیل رشادت بزرگ مردانی است که با ندای «هل من ناصرن ینصرنی» به فرمان امام (ره) صادقانه لبیک گفتند و جان خود را بر کف گذاشته و از کشور جانانه دفاع کردند.
امامجمعه کامفیروز بیان کرد: سرداران شهید کامفیروزجعفر قشقایی، نصیری، نامدار، اسفندیاری، الیاسی، حسینی، قاسمی، شکوهی و همچنین دیگر شهدای این خطه در مقابل دشمن ایستادگی کردند و اقدامشان موجب شد مردم شهیدپرور کامفیروز یاد آنان را گرامی بدانند.
انتهای پیام/ 981009
منبع: فارس
کلیدواژه: انقلاب اسلامی شهید قاسم سلیمانی امام جمعه سپهبد شهید سردار قاسم چهل و یکمین سالگرد انقلاب اسلامی قاسم سلیمانی حجت الاسلام تقی زاده
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۸۳۰۱۰۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مشاوران شما بیتهایی بهتر از شاهنامه را میتوانستند پیدا کنند
روزنامه هم میهن در مطلبی با عنوان «نگر تا نباشی به جز دادگر» نوشت؛ در شاهنامه زنان برجستهای نقشآفرینی کردهاند که الگوی زن مطلوب امام جمعه مشهد نمیتوانند باشند. برخی از زنان برجستهی شاهنامه مثل منیژه در طلب معشوق در انتظار خواستاری و خواستگاری او نماندهاند.
چند سال پیش که شهرداری مشهد ذوقی به خرج داده بود و تصویرهایی از شاهنامه در و دیوار شهر را آراسته بودند، دستور به زدودن این تصویرها داده شد، گویی که بین این تصویرها و آنچه مشهد به آن شهره است، تقابلی وجود دارد. چندین دهه به دلیل همین تصور، توسعه و رسیدگی به آرامگاه فردوسی که یکی از بزرگترین شاعران و حکیمان ایران است، متوقف بود تا اینکه از مقامات بالاتر حکم به آبادانی آرامگاه فردوسی داده شد.
مقامات استانی و از جمله امام جمعه شال و کلاه کردند و به آرامگاه فردوسی رفتند. اگر اسم این مقامات و فردوسی را کنار هم در موتورهای جستوجوگر بنویسید و نتایج را هر چه بالا و پایین کنید، همان چند عکس را خواهید دید. با چنین پیشینهای است که سخنان آیتالله علمالهدی و استنادش به شاهنامه برای دفاع از اجبار در پوشش با واکنشهای بسیاری روبهرو شده است.
علمالهدی گفته است: مسئله حجاب نیز یکی از همین هویتهای دینی و ملی است. اصلاً حجاب متعلق به فرهنگ ایران است. حتی آن زمان که هنوز اسلام وارد ایران نشده بود، حجاب فرهنگ ایرانیان بود؛ بهخصوص در تاریخ ایران باستان و انعکاس این فرهنگ را میتوان در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی دید. او همچنین بهعنوان نمونه بیتی از شاهنامه خوانده است که منیژه خطاب به بیژه گفته است: منیژه منم دخت افراسیاب/برهنه ندیده تنم آفتاب
این سخن که زنان ایرانی براساس آنچه به ما رسیده، پوششی برای موی سر داشتهاند یا چیزی شبیه چادر حتی، نادرست نیست. حتی این سخن که در شاهنامهی فردوسی پاکدامنی و شرم از ویژگیهای مثبت زنان و البته مردان شمرده میشود، هم بیراه نیست، هرچند تعریف پاکدامنی در نگاه حکیم توس و امام جمعه مشهد متفاوت است، اما بیتی که آقای علمالهدی به آن ارجاع داده، ربطی به زنان ایران ندارد. افراسیاب شاه توران است و منیژه دختری تورانی است نه ایرانی.
این به خودی خود ایرادی در استدلال امام جمعه به حساب نمیآید و میتواند بگوید که حکیم خصلت نیکو را حتی در دشمن ستوده است. ماجرا از اینجا جالب میشود که بدانیم این بیت را منیژه کی خوانده است و اصلاً ارتباطی به پوشش سر دارد یا نه؟
منیژه دلبستهی بیژن شاهزادهی ایرانی میشود و -به زبان امروزی- او را چیزخور کرده بیهوش به شبستان خود میآورد و همهی این اتفاقات بدون اجازهی والدین و بدون پیمان زناشویی -که از قضا در ایران باستان هم مرسوم بوده- رخ میدهد. بیژن در قصر او به هوش میآید و باقی قضایا و منیژه در چنین لحظات احساسی دربارهی اهمیت چیزی که به بیژن عرضه میکند این بیت را به زبان میآورد که تا به حال چنین بوده، اما بعدش را میتوان در شاهنامه خواند.
البته اگر مشاوران امام جمعه با شاهنامه به از این بودند که هستند، بیتهایی میتوانستند پیدا کنند که به کارشان بیاید، مثلاً آنجا که شیرین میگوید:
به سه چیز باشد زنان را بهی/ که باشند زیبای گاه مهی/ یکی آنک با شرم و با خواسته است/ که جفتش بدو خانه آراسته است/ دگر آن که فرخ پسر زاید او/ ز شوی خجسته بیافزاید او/ سه دیگر که بالا و رویش بود/ به پوشیدگی نیز مویش بود
این ابیات به روشنی از پوشیدگی موها میگوید، درحالیکه در بیت استنادی امامجمعهی مشهد، تفاوت برهنگی و نداشتن پوشش سرنادیده گرفته است. این مغالطه در سخنان بسیاری دیگر از مقامات هم دیده میشود.
نداشتن پوشش سر با برهنگی هممعنا نیست. با این حال همچنان که در بیت انتخابی امام جمعه مشهد و این ابیات میبینیم هیچکدام توصیهی فردوسی نیست و سخنان شخصیتهای شاهنامه است. شاهنامه مثل هر متن کهن ادبی در کنار ارزشهای ادبی و زیباشناختی و روایی خود، مجموعهای از ارزشهای اخلاقی و اجتماعی زمانهی خود را منتقل میکند که به دنیایی دیگر تعلق دارند، چنانکه در همین بیتهای بالا پسرزا بودن جزو ارزشهایی شمرده شده است.
در شاهنامه زنان برجستهای نقشآفرینی کردهاند که الگوی زن مطلوب امام جمعه مشهد نمیتوانند باشند. برخی از زنان برجستهی شاهنامه مثل منیژه در طلب معشوق در انتظار خواستاری و خواستگاری او نماندهاند و از جملهی آنان تهمینه است مادر سهراب که در شاهنامه زنی ستوده است و تنها یک شب همخواب رستم بوده است. رودابه مادر رستم نیز در راه دادن زال به قصرش از موی خویش کمندی بافته و انداخته و بعد هم که ماجرا در شاهنامه روشن است.
در این میان داستان گردآفرید اگرچه متفاوت است، اما در کنشگری از روابط خصوصی پیشتر رفته و اگر روی و موی پوشیده به این خاطر است که شناخته نشود و آنجا که روی و موی گشاده به قصد فریب دشمن است:
رها شد ز بند زره موی اوی/ در افشان چو خورشید شد روی اوی/ بدانست سهراب کو دختر است/ سر و موی او از در و افسر است
درست است که فکر میکنم شاهنامه ارزشهای جهانی دیگر را منتقل میکند و چنین استناداتی به آن راه به جایی نمیبرد، اما به نظرم از قضا در شاهنامه برای صاحبان مقام و قدرت توصیههایی شایستهتر میتوان یافت، مضمونهایی که بارها تکرار شده است. یکی از این مضمونها دادگری است. دادگر در شاهنامه همصفت خداوند است که جای نام نشسته است و هم وظیفهی صاحب قدرت. فردوسی میگوید، پادشاهی که دادگر باشد، نیازی به فریادرس ندارد: کجا پادشا دادگر بود و بس/ نیازش نیاید به فریادرس
نویسنده: علیاصغر سیدآبادی